Dariush

دانلود آهنگ داریوش به نام دستای تو

متن آهنگ دستای تو داریوش

ای که بی تو خودمو تک و تنها می‌بینم

هر جا که پا میذارم تو رو اونجا می‌بینم

یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود

قصه‌ی غربت تو قد صد تا قصه بود

یاد تو هر جا که هستم با منه

داره عمر منو آتیش میزنه

تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد

گونه‌های خیسمو دستای تو پاک می‌کرد

حالا اون دستا کجاس اون دوتا دستای خوب

چرا بیصدا شده لب قصه‌های خوب

من که باور ندارم اون همه خاطره مرد

عاشق آسمونا پشت یک پنجره مرد

آسمون سنگی شده خدا انگار خوابیده

انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده

یاد تو هرجا که هستم با منه

داره عمر منو آتیش میزنه

دانلود آهنگ داریوش به نام ای عشق

متن آهنگ ای عشق داریوش

عشق به شکل پرواز پرنده‌ست
عشق خواب یک آهوی رمنده‌ست
من زائری تشنه زیر باران
عشق چشمه آبی اما کشنده‌ست

من می‌میرم از این آب مسموم
اما اون‌که مرده از عشق تا قیامت هر لحظه زنده‌ست
من می‌میرم از این آب مسموم
مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز پرنده‌ست

تو که معنای عشقی به‌من معنا بده! ای یار!
دروغ این صدا را به‌گور قصه‌ها بسپار
صدا کن اسممو از عمق شب از نقب دیوار

برای زنده‌بودن دلیل آخرینم باش
منم من بذر فریاد خاک خوب سرزمینم باش
طلوع صادق عصیان ِ من، بیداری‌ام باش
عشق گذشتن از مرز وجوده
مرگ آغاز راه قصه بوده

من راهی شدم نگو که زوده
اون‌کسی که سرسپرده مثل ما عاشق نبوده
اما اون‌که عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده

دانلود آهنگ داریوش به نام بمان مادر

متن آهنگ بمان مادر داریوش

تلنگر می زند بر شیشه*ها سرپنجه باران
نسیم سرد می خندد به غوغای خیابانها
دهان کوچه پر خون می*شود از مشت خمپاره
فشار درد می*دوزد لبانش را به دندانها
زمین گرم است از باران خون امروز
زمین از اشک خون*آلوده خورشید سیراب است
ببین آن گوش از بُن کنده را در موج خون مادر
که همچون لاله از لالای نرم جوی در خواب است
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
که باران بلا می*باردت از آسمان بر سر

بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
که باران بلا می*باردت از آسمان بر سر

در ماتم*سرای خویش را بر هیچکس مگشا
که مهمانی بغیر از مرگ را بر در نخواهی دید
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
زمین گرم است از باران بی*پایان خون امروز
ولی دلهای خونین جامگان در سینه*ها سرد است
مبند امروز چشم منتظر بر حلقه این در
که قلب آهنین حلقه هم آکنده از درد است
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
که باران بلا می*باردت از آسمان بر سر

نگاه خیره را از سنگفرش کوچه*ها بردار
که اکنون برق خون می*تابد از آیینه خورشید
دوچشم منتظر را تا به کی بر آستان خانه می*دوزی
تو دیگر سایه فرزند را بر در نخواهی دید
نخـواهی دید نخـواهی دید
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
که باران بلا می*باردت از آسمان بر سر

ببین آن مغز خون*آلوده را آن پاره دل را
که در زیر قدمها می*تپد بی هیچ فریادی
سکوتی تلخ در رگهای سردش زهر می*ریزد
بدو با طعنه می*گوید که بعد از مرگ آزادی
زمین می*جوشد از خون زیر این خورشید عالم سوز
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود امروز
زمین گرم است از باران بی*پایان خون امروز
ولی دلهای خونین جامگان در سینه*ها سرد است
مبند امروز چشم منتظر بر حلقه این در
که قلب آهنین حلقه هم آکنده از درد است
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
که باران بلا می*باردت از آسمان بر سر

نگاه خیره را از سنگفرش کوچه*ها بردار
که اکنون برق خون می*تابد از آیینه خورشید
دوچشم منتظر را تا به کی بر آستان خانه می*دوزی
تو دیگر سایه فرزند را بر در نخواهی دید
نخـواهی دید نخـواهی دید
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
که باران بلا می*باردت از آسمان بر سر
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر